بسم الله الرحمن الرحیم
شمّه ای از زمزمه ی عبد با معبود
ای خدای بی نهایت زیبایم. گوش کن
به تزرع یا ندای بی نوایم گوش کن
گرخطا گفتم خدا جان لالم مکن
زیرو زبر یا پشت بر اقبالم مکن
ای خدایم خالیم اما پر از لاف وگزاف
آدمم .گندم خودسری من را کشاند به خلاف
یاریم کن یا رحیما نمیابم راه خویش
می کشاند دل مرا در پی دلخواه خویش
کریما ای رحیم استوارو پایدارم
که جان بخشیده ای و ایمان در اختیار
ور ببخشایی کمالی ور من این بی کمال را. باکمالی
ور به گیری کمال این بی کمال را نیز با کمالی
ز لطف و احسانت نگردد چیزکی کم بی شماری
وگر بکاهی از این دهانی گناه بی حدو حصاری
ابوذر دهانی بهار (95)